کتاب جنگ و صلح را یکی از بزرگترین رمان های عصر حاضر می دانند. داستانی به مانند جهانی که در آن شخصیت های بسیاری هر یک با شوری خاص در افت و خیز هستند. این کتاب در مجموع 580 شخصیت دارد که هر یک به گونه ای منحصربفرد و هنرمندانه توسط نویسنده وارد داستان می شود. تولستوی در جنگ و صلح از نگارش داستان زندگی خصوصی افراد به شرح و روایت جنبش های ارتش ها و ملت ها می رسد و مسیر حرکت امواج عظیم انسانی را توصیف می کند.
جنگ و صلح را شعر روح روس دانسته اند که بصورت حماسه ای رنگین سروده شده است. اندیشه سرودن این حماسه از سال 1862 تولستوی را یه خود مجذوب و مشغول می کند.
تولستوی داستان خود را در دو راستای جداگانه که به موازات هم پیش می روند طرح می ریزد: راستای شخصیت های تخیلی و راستای شخصیت های تاریخی، هر جا هم که لازم بداند از یکی به دیگری می پردازد و همین تلفیق ساده دو طرح، جنگ و صلح را به زندگی واقعی نزدیک می کند و به داستان جان می بخشد.
درباره لئو تولستوی
لئو تولستوی بزرگترین نماینده ادبیات واقعگرایانه و یکی برجستهترین شخصیتهای ادبی بود که موفق به دریافت جایزه نوبل نشد. به نظر میرسد «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» از این رماننویس روس که تا ابد در تاریخ ادبیات جهان ماندگار میمانند، برای اعضای آکادمی سوئدی کافی نبودهاند. «تولستوی» در سالهای ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ نامزد نوبل ادبیات شد، اما گفته میشود بهدلیل عقاید مذهبی و تفکرات افراطی که با بالا رفتن سنش شدیدتر میشد، از دریافت این جایزه بازماند. یکی دیگر از گمانهزنیهایی درباره علت قربانی شدن بزرگترین رماننویس تاریخ روسیه مطرح میشود، انزجار تاریخی سوئدیها نسبت به روسهاست.
مشخصات کتاب جنگ و صلح :
نام کتاب: جنگ و صلح
نویسنده: لئو تولستوی
مترجم: سروش حبیبی
انتشارات: انتشارات نیلوفر
تعداد صفحات: 2201 صفحه
موضوع: رمان، ادبیات روسیه
بخش هایی از متن کتاب:
هر کس با دید خودش زندگی میکند. تو برای خودت زندگی میکردی و میگویی که چیزی نمانده بود که زندگیت تباه شود، و خوشبختی را وقتی شناختی که شروع کردی برای دیگران زندگی کنی، ولی کار من درست عکس این بود. هدف من در زندگی کسب افتخار بود، ولی خوب، مگر افتخار چیست؟ همان عشق بهدیگران است. میل بهخدمت بهآنها برای لذت بردن از ستایش آنها.
هر مدیر و فرمانداری در دوران آرامش و دور از اغتشاش گمان میکند که چرخ زندگی مردمی که اداره امورشان به دست او سپرده شده است فقط به نیروی او میچرخد و همین آگاهی به ضرورت وجودش بزرگترین پاداش زحمات و تلاشهای اوست. پیداست که تا زمانی که دریای تاریخ آرام است حاکم – آبشناس با قایقی نااستوار، خود را با دیرکی به کشتی کوهپیکر ملت بند کرده پیش میرود و میپندارد که اوست که کشتی بزرگی را که خود به آن متکی است حرکت میدهد. اما وقتی طوفانی برخیزد و دریا متلاطم گردد و کشتی دستخوش امواج شود، دیگر گمراهماندن و خود را اسیر وهم داشتن ممکن نیست.